پشتیبانی ۲۴ ساعته ۰۲۱۲۲۳۳۴۴
ورود ثبت‌نام
انتشارات مانا ایده
  • خانه
  • درباره ما
  • ارتباط با ما
  • مجله ماهانه (رایگان)
  • کتاب گروهی
  • کتاب های رمان ، داستان و خاطره
    • کتاب چرند و پرند
  • کتاب های علمی آموزشی
  • کتاب کودک و نوجوان دو زبانه
  • کتاب های کودک زبان اصلی
  • کتاب های کودک زبان (فارسی)
  • مزایای چاپ کتاب
  • مراحل چاپ کردن کتاب
  • چگونه کتاب خود را منتشر کنیم؟
  • معرفی داستان نویسی
  • عشق به نویسندگی
  • آموزش داستان نویسی
  • چگونه رمان بنویسیم ؟
  • سدنویسندگی
  • آموزش شعر
  • نمایشگاه کتاب
  • عناصر داستان و داستان نویسی
انتشارات مانا ایده
انتشارات مانا ایده
منوی وب‌سایت
  • خانه
  • درباره ما
  • ارتباط با ما
  • مجله ماهانه (رایگان)
  • کتاب گروهی
  • کتاب های رمان ، داستان و خاطره
    • کتاب چرند و پرند
  • کتاب های علمی آموزشی
  • کتاب کودک و نوجوان دو زبانه
  • کتاب های کودک زبان اصلی
  • کتاب های کودک زبان (فارسی)
  • مزایای چاپ کتاب
  • مراحل چاپ کردن کتاب
  • چگونه کتاب خود را منتشر کنیم؟
  • معرفی داستان نویسی
  • عشق به نویسندگی
  • آموزش داستان نویسی
  • چگونه رمان بنویسیم ؟
  • سدنویسندگی
  • آموزش شعر
  • نمایشگاه کتاب
  • عناصر داستان و داستان نویسی

سبد خرید 0
{{item.title}} {{item.subtitle}}
{{item.total|number}} تومان
حذف
ثبت و نهایی کردن سفارش
سبد خرید شما خالی است.
  1. خانه
  2. آموزش داستان نویسی

آموزش داستان نویسی


مـقـدمـه:

ایـده داسـتانی از کـجا پیـدا کنیـم ؟

🌿/ پیداکردن ایده برای داستان مانند یافتن یک معدن طلای ارزشمند است. تنها کافی است روش بهره برداری از آن را یاد بگیریم تا در داستان نویسی ثروتمند شویم. در ادامه به چند روش کاربردی و خلاقانه اشاره میکنم تا انگیزه ای شود برای خلق دنیاهای داستانی خارق العاده توسط شما نویسندگان عزیز:

💎نـکـته های داسـتان نـویسی:

🍒/ موقع نوشتن طرح داستان حتما به این نکته مهم توجه کنید که طرح شما باید بین شخصیت داستان و خواننده ایجاد همدلی کند. اگر این اتفاق نیفتد، ایده شما هرچقدر هم جذاب باشد به دل مخاطب نمی‌شیند.


🍉/ برای ایجاد همدلی از راه‌هایی استفاده کنید که هر آدمی در زندگی واقعی حداقل یک‌بار با آن دست‌وپنجه نرم کرده و عمیقأ درکش می‌کند؛ به‌عنوان مثال شخصیتتان را در فشار و سختی قرار دهید، اتفاقی سر راهش بگذارید که قربانی‌اش شود، آسیب‌پذیری شخصیت را نشان دهید، در خطر قرارش دهید و یا کمبودهای شخصیت را دلیلی برای گرفتن تصمیمات مهم توسط او درنظر بگیرید.

نـکــته :

••• داستـان ، خانـه انواع شر است !

🍁/ بسیاری از کسانی که به‌تازگی داستان نویسی را شروع می‌کنند، به شر همان‌طور نگاه می‌کنند که در زندگی واقعی‌ انتظار دارند؛ یعنی به شر اجازه عرض‌اندام نمی‌دهند و آن را حذف می‌کنند. درواقع اهمیت دادن به خیر و اتفاقات خوب آن‌قدر در وجودشان نهادینه شده که دست بالا را به خیر می‌دهند و زمانی برای آزادی‌عمل شر باقی نمی‌گذارند. درحالی که هیچ چیز به اندازه یک شخصیت منفی، یک دسیسه درست‌وحسابی یا یک خباثت جانانه به دل مخاطب نمی‌نشیند.

🌙/ اگر به قصه‌هایی که از زمان قدیم تا الان وجود داشته‌ یا انیمیشن‌های دوران کودکی‌مان هم نگاهی بیندازیم، این موضوع صادق است؛ جادوگر سفیدبرفی، نامادری سیندرلا و... نمونه‌های ساده‌ای از وجود شر در داستان‌های شناخته‌شده است. در رمان‌ها و آثار نویسندگان بزرگ نیز این موضوع به‌خوبی مطرح شده‌است.

نکـته داسـتان نـویسی:

🧚🏻/ شخصیت های داستانی قرار نیست شسسته‌رفته باشند، بلکه باید تناقضاتی هم داشته‌باشند. توصیف زوایای تاریک و جنبه‌های غیراخلاقی و غیرعقلانی شخصیت در اولویت قرار دارد و شما باید در ابتدا این موارد را برای نوشتن داستان درنظر بگیرید. یادتان باشد که هر شخصیت باید دست‌کم یک ویژگی بد داشته باشد. در غیر این‌صورت، شخصیت‌هایتان تبدیل می‌شوند به انسان‌هایی والا و منزه که همذات‌پنداری مخاطب با آن‌ها سخت است.

نــکـته داسـتان نـویـسی !

سوال:آیا می توانیم تفکرات راوی را در داستان جاری کنیم؟

بـله !

🐝/ راوی‌ها آزادند درباره درونمایه داستان، گذشته و احوالات شخصیت‌ها اظهارنظر کنند. آن‌ها در موقعیتی انحصاری قرار دارند و قادرند درباره هرچیزی تعمق کنند یا توضیح دهند؛ هرچیزی که مربوط به داستان‌ و یا قهرمان‌هایش است. اما این‌که نویسنده‌ای بخواهد یا ملزم باشد که چنین کاری انجام دهد، مطلب دیگری است.

ایـده داسـتانی با الـهام گرفتـن از تصـاویر!

تصاویریکی از منابع غنی الهام برای ایده داستانی است.

یادم می آید در دوران کودکی، شیفته آن

بودم که در دنیای تصاویر زندگی کنم. اگر برنامه ردپای آبی را یادتان باشد، استیو میتوانست وارد

قاب عکسها شود و دنیای درونشان را کشف کند.

شاید بگویید یادش بخیر، کاش واقعیت داشت.

اماباید به شما مژده بدهم که این امکان برای ما که داستان نویس هستیم، فراهم است. پس آماده شویدتا وارد دنیای عکسها شویم.

نـکـته داستـان نویسی (آمـوزش زاویه دیـد)

چه زمانی می‌توان در داستان از چند زاویه دید مختلف استفاده کرد؟

🌿/ بیشتر داستان‌ها از یک زاویه دید روایت می‌شوند، اما گاهی اوقات داستان شما آن‌قدر گسترده به‌نظر می‌رسد که لازم است آن را از دیدگاه بیشتر از یک شخصیت تعریف کنید. حالا ممکن است بپرسید از کجا باید بفهمیم داستان ما به بیشتر از یک زاویه دید نیاز دارد؟ اگر به یکی از این سه دلیل در داستانتان احتیاج داشتید، می‌توانید آن را از چند زاویه دید بررسی کنید:

🟣۱- نیاز به ایجاد پیچیدگی: وجود زاویه‌دیدهای متنوع در داستان، به شما این امکان را می‌دهد که اتفاقات، وجوه پنهان شخصیت‌ها و روند طرح داستان را از دیدگاه‌های متنوع‌تری به خواننده نشان بدهید و به او کمک کنید تا داستانتان را از دریچه‌های گوناگون ببیند. فقط باید دقت کنید که تعدد زاویه دید باعث پیچیدگی داستان شما می‌شود و این پیچیدگی صفحات زیادی را به داستان اضافه می‌کند. پس قطعا برای داستان کوتاه انتخاب مناسبی نیست. برای رمان هم باید از خودتان بپرسید که آیا حادثه محرک و مشکل داستان شما آن‌قدر بزرگ است و شخصیت‌های دیگر را درگیر می‌کند که بتوان از زوایای گوناگون به آن پرداخت یا خیر؟


🟣۲- برای توسعه تعلیق: این مورد به‌خصوص در داستان‌های معمایی و هیجان‌انگیز خیلی جواب است. فرض کنید شخصیت اصلی شما از جایی دزدی کرده و نمی‌خواهید خواننده بداند که او دزد است. برای این‌کار می‌توانید زاویه دید را به شخصیت دیگری که او هم از ماجرای دزدی بی‌خبر است تغییر بدهید و این‌گونه دزدی را تا زمان مشخص از دید خواننده‌ پنهان کنید.

یکی دیگر از مزایای این روش این است که شما می‌توانید اطلاعات و خطرات را از شخصیت اصلی پنهان کنید و خواننده را با رساندن به لبه پرتگاه در تعلیق نگه دارید.‌ طوری که با خود بگوید: حالا بعدش چی می‌شه؟ بگذارید با یک مثال این موضوع را برایتان روشن کنم:

فرض کنید شخصیت اصلی شما نمی‌داند یک قاتل درست بیرون از در ایستاده. شما زاویه دید را جابه‌جا می‌کنید به شخصیتی که می‌داند پشت در چه‌خبر است. در این صورت چیزی را به خواننده اطلاع می‌دهید که شخصت اصلی نمی‌داند و خواننده را به اوج هیجان می‌رسانید. طوری‌که خواننده می‌خواهد وارد دنیای داستان شود و به شخصیت اصلی بگوید لعنتی یکی پشت در می‌خواهد تو را بکشد، حواست را جمع کن!!

🟣۳- برای آشکار کردن یک راوی غیر قابل اعتماد: اگر داستان شما از زاویه دید یک راوی غیرقابل اعتماد روایت می‌شود، می‌توانید با تغییر زاویه دید، پنهان‌کاری‌ها یا دروغ‌های راوی را برای خواننده آشکار کنید.

نـکـته داسـتان نـویسی (شخـصیـت پردازی)

چطور یک شخصیت manipulative بسازیم؟


قبل از هر چیز بهتر است توضیح کوتاهی درمورد این شخصیت بدهم. شخصیت manipulative شخصیتی است که دیگران را دستکاری ذهنی می‌کند. به زبان ساده‌تر، سعی دارد که برای رسیدن مقاصد شومش شخصیت‌های دیگر را تحت‌کنترل خود بگیرد.

حالا این شخصیت می‌تواند قهرمان داستان، ضدقهرمان و یا حتی فردی غیر از این دو باشد.

اگر رمان «دختر گمشده» از «گیلینفلین » را خوانده باشید، حتما شخصیت امی را به یاد می‌آورید. او فردی باهوش و حسابگر بود و از مهارت دستکاری ذهنی برای آن‌که شوهر و اطرافیانش را تحت‌کنترل بگیرد، استفاده می‌کرد.

حالا برویم سراغ چند نکته درباره خلق شخصیت manipulative در داستان:

🔍 او را به سرعت به شخصیت‌های دیگر نزدیک کنید و راز پنهان یا نقاط تاریک وجودشان را برایش رو کنید

🔍 بعد از نزدیکی او به شخصیت‌های دیگر، کاری کنید که دائما به بقیه شخصیت‌ها به‌خاطر ضعف‌هایشان احساس گناه بدهد.

🔍 باید شخصیت‌های دیگر را درمورد عقاید، اختلالات یا ناامنی‌هایشان مسخره کند.

🔍طوری دروغ بگوید که بااعتمادبه‌نفس و منطقی به نظر برسد.

نـکته داسـتان نـویسی (موضوع: مشکل)

مشـکل در داستان چیست؟

🌻/ مشکل داستان باید موضوعی پیچیده و به قدر کافی جدی باشد تا شخصیت را درگیر کند و به داستان قوام بدهد.

تشنه بودن درصورتی‌که بتوان لیوان آب را برداشت و نوشید، مشکل نیست. باید مطمئن شوید که مشکل داستانتان جدی است و شخصیت را درگیر پیداکردن راه‌حل می‌کند.

 🍊/ حواستان باشد که مشکل را با هدف و انگیزه شخصیت اشتباه نگیرید. این‌که اسکارلت خواهان ازدواج با اشلی است، هدف اوست. اما این‌که او اشلی را می‌خواهد اما اشلی متأهل و خوشبخت است، یک مشکل است.

🔍 نکته: زمانی هدف شخصیت داستان به مشکل تبدیل می‌شود که چیزی سد راه موفقیتش شود.

به مثـال های زیر تـوجه کـنید:

*رمز داوینچی، دان براون: لانگدون در تلاش است رازی را برملا کند (هدف)، اما نشانه‌ها مخفی‌اند و همه شواهد و جریانات دست‌به‌دست هم می‌دهند که خود او را قاتل جلوه دهند (مشکل).

*ربه‌کا، دافنه دوموریه: نوعروس می‌خواهد با داماد خوشحال و خوشبخت باشد (هدف) اما خوشحالی‌اش به‌خاطر وابستگی ظاهری داماد به همسر درگذشته‌اش از بین می‌رود (مشکل).

نـکته داسـتان نویـسی (مشـکل قسمت 1)

حالا از کجا بفهمیم مشـکل داستانمان به اندازه کـافی خوب هست ؟

این معیارها را درنظر بگیرید:

🔴 مشکلتان را جدی کنید!

فرض کنید شخصیت اصلی داستان شما در بیابانی گم شده. او باید آب پیدا کند، وگرنه می‌میرد. این مشکل به اندازه کافی جدی است‌ و معیار اول را دارد.

🔴 مطمئن شوید مشکلتان راه‌حلی منطقی که از نظر شخصیت داستان دور مانده باشد، ندارد.

هیچ‌وقت خواننده داستان شما نباید بگوید: «خب چرا شخصیت فلان کار رو انجام نمی‌ده تا مشکلشو حل کنه؟»


درواقع اگر راه‌حلی برای حل مشکل وجود داشته‌باشد، اما شخصیت داستان از روی نادانی به آن توجه نکند، می‌شود ضعفی بزرگ در داستان شما.

مثلا فرض کنید والدین شخصیت شما قصد دارند از هم جدا شوند. اگر شخصیت فقط به اتاقش برود و غصه بخورد، خواننده با دیدن ناتوانی او در تشخیص و پیداکردن راه‌حل، از داستان ناامید می‌شود!

🔴 مطمئن شوید که مشکلات می‌توانند دراول داستان خودنمایی کنند

در رمان بربادرفته مسئله این نبود که اسکارلت نیازمند لباسی زیبا است، بلکه مشکل این بود که او مثل قبل ثروتمند نبود که بتواند نیازهایش را برطرف کند. این موضوع آن‌قدر بزرگ بود که تا انتهای داستان ادامه داشت.

نکـته داسـتان نویسی (مشـکل قسمت ۲)

🔴مطمئن شوید که مشکل با شخصیت داستان تناسب دارد

مشکل باید طوری درنظر گرفته شود که نقطه‌ضعف شخصیت اصلی را هدف بگیرد. ضمنا باید مطمئن شوید مشکلی که سر راه شخصیت اصلی داستان قرار می‌دهید، طوری باشد که او را درمانده کند. به‌عنوان مثال کسی که یک عمر در ناز و نعمت بزرگ شده‌ و طعم بی‌پولی را نچشیده، بی‌شک با یک ورشکستگی ناگهانی درمانده می‌شود.

🔴مطمئن شوید که موضوعات فرعی به مشکل داستان مربوط‌اند

چیزی که نیاز دارید یک مشکل محوری است که ضمن قرار گرفتن در مرکز صحنه، خواننده را میخکوب، توجهش را روی نتیجه داستان متمرکز و او را تشنه رسیدن به پاسخ کند. لازمه‌اش این است که این مشکل باید همه شخصیت‌ها و موضوعات فرعی را تحت‌تأثیر قرار دهد. مشکل اصلی باید در طول موضوعات فرعی به مشکلات کوچک‌تر دامن بزند. درصورتی‌که یک موضوع فرعی ارتباطی با مشکل اصلی نداشته‌باشد، باید در آن تجدیدنظر شود یا به‌کلی از داستان حذف شود.

شخصیت مثال بالا که افتاده در دام ورشکستگی را درنظر بگیرید. اگر در این اوضاع فرزندش مبتلا به سرطان شود و برای درمانش نیاز به هزینه‌های زیاد باشد، او که آه در بساط ندارد، چگونه می‌خواهد پول دوا و درمان را جور کند؟

پس همان‌طور که دیدید، بیماری فرزند که مشکل فرعی بود، به‌نوعی با ورشکستگی و بی‌پولی شخصیت اصلی ما ارتباطی مستقیم داشت.


اشتباهات داستان نویسان نوآموز

اشتباهات رایج در ابتدای مسیر داستان‌نویسی :

🐝/انتشار زودهنگام داستان و نظرخواهی از مخاطبان

اولین داستان کوتاهم را که نوشتم، مثل اسفندِ روی آتش، بالا و پایین می‌پریدم.

عالم و آدم را می‌خواستم خبر کنم که بیایید و ببینید من چه کردم! دوست داشتم همه داستانم را بخوانند و مهارتم را تحسین کنند...

این ذوق‌زدگی، بخشی جدایی‌ناپذیر از نویسندگی است؛ مخصوصا در ابتدای راه. البته بدون مهار این میل چه بسا مسیر رشد، ناهموار و دشوار شود.

داستان‌نویس نوآموز، مثل نهال است؛ شکننده و شکل‌پذیر. این نهال، اگر طوفان نظرات منفی را تاب بیاورد؛ محتمل است که در برابر تندباد نظرات مثبت، سر کج کند، و بی‌قواره و بی‌قاعده قد بکشد.

چون افراد نابلد و همدل، نویسنده‌های نوآموز را به ادامه اشتباهات‌شان تشویق می‌‎کنند؛ متخصص‌های ناهمدل هم با عیب‌جویی و تندخویی، فرصت آزمون و خطا را از آنها می‌گیرند.

بنابراین از هر کسی نباید نظرخواهی کرد؛ مگر از افراد متخصص و منصف.

تجربه نشان داده است که هنرجوهای نوقلم، به دل‌گرمی نیاز دارند تا عیب‌یابی. با گذر زمان، خودشان بسیاری از ایرادهای ابتدایی را می‌فهمند.

کمبودهای اساسی را هم، با راهنمایی آموزگار می‌شناسند، و رفته رفته با تمرین و تکرار برطرف می‌کنند.

پس چه بهتر که در آغاز راه، خویشتن‌دار باشید. به زودی زمان شکفتن و بالیدن فرا می‌رسد.

در این فاصله، بُرد با کسی است که مدتی سر در لاک خود فرو کند، و بی‌سر و صدا بنویسد. کمی سخت است؛ اما به نفع شما است.

نــکات داسـتان نـویسی :

 « درونمایه »

«درونمایه»، «مضمون» یا «تم» مثل ستون‌فقرات یک داستان است و همه عناصر آن را به هم پیوند می‌دهد. درواقع درونمایه پیامی است که نویسنده می‌خواهد به خواننده منتقل کند؛ چیزی که می‌تواند الهام‌بخش زندگی افراد شود. برای درک بهتر این موضوع، به مثال‌های زیر توجه کنید:

 درونمایه بقا: رمان «رابینسون کروزوئه» نوشته «دنیل فو»، مضمونی از بقا دارد؛ چراکه این داستان، شخصیت اصلی که بازمانده یک کشتی شکسته است را در تلاش برای زنده ماندن در یک جزیره دورافتاده نشان می‌دهد.


درونمایه خیردرمقابل شر: داستان محبوب «هری پاتر» نوشته «جی کی رولینگ» تم خیر در مقابل شر را به نمایش می‌گذارد. اگر یادتان باشد، ما درطول داستان، هری پاتر را می‌بینیم که برای خیر رساندن به مردم درحال مبارزه با انتاگونیست شیطانی، ولدمورت است.


درونمایه شجاعت: «سرگذشت ندیمه» اثر «مارگارت اتود» نمونه‌ای محبوب از درونمایه شجاعت در داستان است. این داستان به مبارزات افرد و شجاعتش درمقابل مشکلات طاقت‌فرسا و سخت اشاره می‌کند.

چگونه درونـمایه داستـان را پیـدا کنیم؟

برای درک درونمایه یک داستان می‌توانید مراحل زیر را طی کنید:

۱- تمام مراحل طرح داستان را تک به تک برای خود بررسی کنید.

۲- از خود بپرسید تمرکز اصلی داستان روی چیست؟

۳- شخصیت اصلی را دقیق بررسی کنید؛ احساسات، واکنش‌ها، کنش‌ها و تعاملاتش با دیگر شخصیت‌ها

۴- داستان را خلاصه کنید: درمورد اتفاقات و موانع، رشد شخصیت‌ها و حل تعارضات فکر کنید.

۵- از خود بپرسید شخصیت اصلی چه درسی از این داستان گرفته است؟ سپس اهمیت آن را در زندگی واقعی بررسی کنید.


چـطور شخصـیت طنـز برای داستانمـون خلق کنیـم ؟

☄️ ۱- یک ویژگی را در شخصیتتان تا حد افراط بزرگ کنید. یک شخصیت بامزه اغلب یک ویژگیِ شخصیتی اغراق آمیز دارد که او را متمایز می‌کند.

مثال: مریم به قدری فراموشکار است که همیشه دو ساعت از وقت مطالعه‌‌اش را دنبال عینک روی چشمش می‌گردد!

یا

سعید  استاد چرت زدن در نامناسب‌ترین زمان‌هاست. اون حتی سر سفره عقد هم خواب بود و جواب بله عروس ر‌ا نشنید!

☄️۲- به شخصیت، عادت‌های عجیب‌وغریب و غیرمنتظره‌ای بدهید که منجر به خلق موقعیت‌های طنز می‌شود.

مثال: داوود با گیاهان صحبت می‌کند و معتقد است آن‌ها به او درس‌ زندگی می‌دهند؛ مثلا به داوود پیشنهاد می‌دهند کمتر قرار ملاقات بگذارد و بیشتر آب بدنش را تأمین کند!

☄️۳- اجازه بدهید شخصیت واکنش‌های سریع و تیز به اکثر موقعیت‌ها داشته باشد.

مثال: وقتی از مایک می‌پرسند که آیا در طول عمرش توانسته است جدی باشد، پاسخ می‌دهد: «بله، اما فقط در سال‌های کبیسه!»

☄️۴- کمدی فیزیکی را به اعمال و کنش‌های شخصیت اضافه کنید.

مثال: هر بار که بیژن می‌خواهد کسی را تحت‌تأثیر قرار بدهد، روی پاهایش می‌چرخد!

☄️۵- سوتفاهم‌های غیرمعمول برای شخصی ایجاد کنید.

مثال: مارال «فیلم‌ دزدان دریایی» را با تماشای فیلم‌هایی که هنگام نگاه کردنشان باید لباس دزدان دریایی پوشید، اشتباه می‌گیرد!

📒تمرین۱: یک شخصیت طنز از داستان یا فیلم موردعلاقه‌تان مثال بزنید و ویژگی‌های شخصیتی منحصربه‌فردش را لیست کنید.

📕تمرین۲: یک شخصیت طنز طبق این درسنامه خلق کنید و او را در یک دنیای داستانی کوتاه قرار دهید.

اشتباهات رایج در ابتدای مسیر داستان نویسی(قسمت اول)

بی اعتنایی به مطالعه

🪴/ اولین مرحله یادگیری تقلید است. به گفته حافظ: «تا نباشی راهرو  کِی می‌توان شد راهبر؟». هر چه بخوانیم، الگوهای بیشتری برای تقلید در ذهن خود انباشته‌ایم.

بی‌اعتنایی به مطالعه، باعث می‌شود نویسنده در تنگناهایی اسیر شود که در صورت مطالعه، خود به خود از آنها می‌گذشت.

اصلا با مطالعه است که سلیقه خاص خود را در نوشتن پیدا می‌کنید. متوجه می‌شوید از چه داستان‌هایی خوش‌تان می‌آید و از کدام داستان‌ها نه.

شاید کشف کنید بسیاری از نام‌داران ادبیات، با وجود خروار خروار اعتبار، پاسخگوی سلیقه شما نیستند؛ حتی می‌توانید مهارت نویسنده‌ها را مقایسه کنید و دریابید از کدام یک، بیشتر می‌توانید بیاموزید.

شاید متوجه شوید دیگر نویسنده‌ها بهتر از شما ایده‌هایتان را نوشته‌اند؛ شاید هم مطئمن شوید ایده‌های شما واقعا بکر است، یا کسی هنوز مثل شما به آن نپرداخته است. در این حال، مطالعه سنگ محکی است که عیار ایده‌های شما را نمایان می‌کند.

امتیاز دیگر مطالعه، آشنایی با غلط‌های املایی و انشایی است؛ غلط‌هایی که شاید از نادرستی آن بی‌خبر باشید؛ زیرا بسیاری از دانسته‌های ما شنیداری و شفاهی‌اند.

کمترین دستاورد مطالعه، آن است که اطلاعات شفاهی، از غربال واژه‌ها می‌گذرد. با توجه به این نکته، این ضرب‌المثل را چگونه باید نوشت:

1. جلوی قاضی و معلق‌بازی؟

2. جلوی غازی و معلق‌بازی؟

با این توضیحات، چگونه ممکن است از نویسنده‌های مختلف داخلی و خارجی داستان نخوانید، در عین حال بخواهید برای مخاطب بنویسید. خیلی بعید است؛ خیلی!

پیشنهاد برای شروع داستان خوانی:

«قصه‌های مجید» نوشته هوشنگ مرادی کرمانی

اشتـباهات رایج در ابتـدای مسـیر داستان نویـسی(قسمت۲)

بی اعتنایی به یادگیری تکنیک ها:

🦜/ بسیاری از هنرجوها داستان را نمی‌شناسند؛ مثلا تفاوت آن را با فیلمنامه، خاطره و طرح نمی‌دانند؛ حتی تفاوت داستان کوتاه و رمان را نمی‌دانند. آنها درگیر ذهنیت خود هستند و از این مطالب بی‌خبرند.

پیرو همین نکته، یکی از مهم‌ترین علل ناکامی داستان‌نویسان نوآموز، ناآشنایی با روش نوشتن داستان است. بهترین و دقیق‌ترین روش داستان‌نویسی، روش «نوشتن از درون به بیرون» است.

در این روش پس از تعیین چارچوب اصلی، و طراحی نقشه کلی داستان، جزئیات را مرحله به مرحله به آن اضافه می‌کنیم؛ مثلا شناسنامه شخصیت‌ها را می‌سازیم، حوادث داستان را پی می‌ریزیم، الگو و قالب روایی داستان را مشخص می‌کنیم و... .

در این صورت، هنگام رویارویی با بن‌بست‌های داستان، زمین‌گیر و سردرگم نمی‌شویم. به سادگی و به سرعت، به نقشه داستان باز می‌گردیم، و پس از بازبینی و بررسی مسیر، از نو برای نوشتن، تلاش می‌کنیم.

با این اوصاف، در شروع داستان‌نویسی، ناآشنایی با این موارد، نه ضعف است و نه جُرم. هر داستان‌نویس خبره، خودْ روزی در این مرحله بوده، و با یادگیری و تکرار آموخته‌ها، رفته رفته از آن گذشته است.

چه بسا در اثر آشنایی زودهنگام با تکنیک‌ها، اصلا علاقه و خلاقیت خود را از دست بدهید. مهم آن است که سرانجام این مطالب را بدانید و بپذیرید؛ درست مثل کودکی که پس از چند سال بازیگوشی، پشت نیمکت مدرسه می‌نشیند.

با وجود این، برخی از هنرجوهای مشتاق، علاقه خود را نادانسته سرکوب می‌کنند. فکر می‌کنند فقط بعد از یادگیری تکنیک‌ها باید دست به قلم شوند. در واکنش به چنین نگرشی دو نکته مهم را باید یادآور شد:

۱- با یادگیریِ صِرفِ فنون داستان‌نویسی، کسی داستان‌نویس نخواهد شد، همان طور که فقط با خواندن کتاب راهنمایی-رانندگی، کسی راننده نمی‌شود.

۲- اگر بدون دانستن اصول و فنون داستان بنویسید، زمین به آسمان نمی‌آید. بدترین اتفاق آن است که داستان‌تان الآن کامل نمی‌شود، یا کامل می‌شود؛ ولی از آن خوش‌تان نمی‌آید. می‌توانید در آینده، داستان ناقص را کامل، و داستان ضعیف را قوی کنید.

بنابراین، از نوشتن نترسید؛ اما تا حد ممکن، در شروع داستان‌نویسی، سراغ ایده‌های «کوچک» و «کوتاه» بروید.

اشـتباهات رایج در ابتـدای مسـیر داسـتان نویسی (قسمت۳)

انتخاب موضوعات ناآشنا یا موضوعات دشوار:

بسیاری از نوآموزان داستان‌نویسی فکر می‌کنند برای نوشتن داستان، حتما موضوعات و ایده‌های شگفت‌آور باید انتخاب کرد. غافل از آن که در موضوعات ساده و معمولی هم ظرفیت چشم‌گیری نهفته است؛ فقط کافی است روش استخراج و ارائه آن را یاد گرفت.

مثال: نفوذ جاسوس انگلیسی در سازمان انرژی اتمی ایران.

گسترش این موضوع، غیر از تسلط بر تکنیک‌های داستان‌نویسی، به اطلاعات ویژه‌ای نیاز دارد؛ از جمله:

شناخت کلی و کامل سازمان انرژی اتمی، آشنایی با روش‌های جاسوسی و ضد جاسوسی، شناخت اختیارات و محدودیت‌های بازپرسی و...

در دوره نوآموزی، انتخاب این موضوعات به نوعی لقمه بزرگ‌تر از دهان است؛ لقمه ای که  گلوگیر داستان‌نویس می‌شود.

پس چه باید کرد؟ بهتر است ابتدا از موضوعات آشنا یا ساده بنویسید؛ موضوعاتی که دائم با آن سر و کار دارید؛ حتی اگر در نگاه اول جذاب نباشد. رعایت این نکته، بار گران تحقیق را از دوش شما برمی‌دارد.

روش دیگر، تبدیل موضوعات ناآشنا یا دشوار به موضوعات آشنا و ساده است؛ مثلا قسمت‌های آشنا از موضوع ناآشنا را برای نوشتن انتخاب کنید. البته استفاده از این روش، به خلاقیت و مهارت خاص نیاز دارد.

پس داشته‌ها، توانایی‌ها و تجربه‌های خود را اصلا دست کم نگیرید. هلن کلر نه بینایی داشت، نه شنوایی و نه قدرت گفتار. با وجود این محدودیت‌ها، نویسنده شد؛ نویسنده‌ای نام‌آشنا و ماندگار.

با این توضیحات، از خود بپرسید:

- در زندگی شخصی‌ام چه ناگفته‌هایی دارم؟

- در طول روز بیشتر با چه چیزی درگیر هستم؟

- چه کسانی را نسبتا عمیق درک می‌کنم؟ چه کسانی را نه؟

- داشته‌ها و نداشته‌های من چیست؟ (شناخت امکانات و محدودیت‌ها)

- در طول روز، چه چیزی بیش از همه آزارم می‌دهد؟ (در حالی که دیگران از کنار آن ساده می‌گذرند.)و......

اشتباهات رایج در ابتـدای مسیـر داستان نـویسی(قسمت۴)

نوشتن داستان بزرگ در اولین گـام:

برخی از داستان نویسان نوآموز، در اولین تجربه، بدون تمرین، ایده‌های دور و دراز را انتخاب می‌کنند؛ مثل نوشتن رمان دنباله‌دار شش جلدی با پنجاه شخصیت در هشتصد صفحه‌.

غافل از آن که استقبال زودهنگام از این پروژه‌های حجیم، در اکثر موارد به سرانجام نمی‌رسد.

در این حال، شاید حتی موضوع و ماجرای داستان، برای داستان‌نویس آشنا باشد؛ اما مانع اصلی، ناهماهنگی حجم داستان، با تجربه و سابقه او است.

به عبارت دیگر، عضلات داستان‌نویس نوآموز، برای برداشتن چنین وزنه‌هایی، به قدر کافی ورزیده و آماده نیست.

پس چه باید کرد؟ کلید حل این مشکل، کوتاه نوشتن است؛ یعنی انتخاب ایده‌های جمع و جور و زودبازده.

با انتخاب ایده‌ای کوچک و کوتاه، لذت نوشتن داستان کامل را تجربه کنید؛ هر چند اگر این داستان، تکراری یا ابتدایی باشد.

با این همه، یک روش مناسب برای بلند نوشتن، گردآوری نوشته‌های کوتاه است؛ نوشته‌هایی که در عین استقلال، مرتبط هستند؛

مثلا شخصیت یا موضوع مشترک دارند؛ مثل «قصه های مجید» که شخصیت مجید در تمام داستان‌ها حضور دارد.

با این ترفند، بلند می‌نویسید؛ اما ذره ذره. مثل آن که هر بار قطعه‌ای از پازل را کامل کنید.

اشتـباهات رایج در ابتـدای مسـیر داستان نویـسی(قسمت۵)

انتشار زودهنگام داسـتان و نظـر خواهی از مخاطبان:

🍀/ اولین داستان کوتاهم را که نوشتم، مثل اسفندِ روی آتش، بالا و پایین می‌پریدم.

عالم و آدم را می‌خواستم خبر کنم که بیایید و ببینید من چه کردم! دوست داشتم همه داستانم را بخوانند و مهارتم را تحسین کنند...

این ذوق‌زدگی، بخشی جدایی‌ناپذیر از نویسندگی است؛ مخصوصا در ابتدای راه. البته بدون مهار این میل چه بسا مسیر رشد، ناهموار و دشوار شود.

داستان‌نویس نوآموز، مثل نهال است؛ شکننده و شکل‌پذیر. این نهال، اگر طوفان نظرات منفی را تاب بیاورد؛ محتمل است که در برابر تندباد نظرات مثبت، سر کج کند، و بی‌قواره و بی‌قاعده قد بکشد.

چون افراد نابلد و همدل، نویسنده‌های نوآموز را به ادامه اشتباهات‌شان تشویق می‌‎کنند؛ متخصص‌های ناهمدل هم با عیب‌جویی و تندخویی، فرصت آزمون و خطا را از آنها می‌گیرند.

بنابراین از هر کسی نباید نظرخواهی کرد؛ مگر از افراد متخصص و منصف.

تجربه نشان داده است که هنرجوهای نوقلم، به دل‌گرمی نیاز دارند تا عیب‌یابی. با گذر زمان، خودشان بسیاری از ایرادهای ابتدایی را می‌فهمند.

کمبودهای اساسی را هم، با راهنمایی آموزگار می‌شناسند، و رفته رفته با تمرین و تکرار برطرف می‌کنند.

پس چه بهتر که در آغاز راه، خویشتن‌دار باشید. به زودی زمان شکفتن و بالیدن فرا می‌رسد.

در این فاصله، بُرد با کسی است که مدتی سر در لاک خود فرو کند، و بی‌سر و صدا بنویسد. کمی سخت است؛ اما به نفع شما است.

اشتـباهات رایج در ابتـدای مسیر داستان نویسی (قسمت۶)

سرخوردگی و افسردگی به محض مشاهده اولین موانع:

🍄/ ذهنیت بسیاری از نویسنده‌های نوقلم چنین است: دوست دارم هر چه می‌نویسم چاپ شود. تازه بهترین ناشر هم باید آن را چاپ کند!

برخی دیگر به این مقدار راضی نمی‌شوند، و چنین خیال‌پردازی می‌کنند:

دوست دارم اولین داستانم را همه بخرند، بخوانند و بپسندند. با همین داستان، راه صد ساله را یک شبه طی کنم، و به اوج محبوبیت برسم!

بسیاری از ما توقع داریم به همه هدف‌های خود برسیم؛ آن هم سریع و ساده.

گسترش روزافزون تکنولوژی، مخصوصاً شبکه‌های اجتماعی، به این شتاب‌زدگی‌ دامن زده، و ما را راحت‌طلب و بی‌تاب بار آورده است؛ غافل از آن که موفقیت، همچنان در گرو سخت‌کوشی است.

تمام هنرجوها، حتی مستعدها، قبل از آموختن تکنیک‌ها، باید ماندن و ادامه دادن را بیاموزند.

نویسندگی فراز و فرود دارد. فقط به کسانی روی خوش نشان می‌دهد که با سماجت دنبال آن را بگیرند.

گفته‌اند که ده سال طول می‌کشد تا یک شبه ره صد ساله را طی کنید.

به همین مناسبت، اگر کارنامه‌ی بزرگان را –به جز موارد استثنایی- مرور کنیم، متوجه می‌شویم که آنها پس از عمری خوردن دود چراغ، اسم و رسمی یافته‌اند.

حتی بسیاری از آنها، زمان خودشان کامیاب نشدند؛ مثلا ناشران آنها را پس زدند، یا خوانندگان از کنار داستان‌های‌شان سرسری گذشتند، و یا منتقدان آنها را به ریشخند گرفتند.

برای مثال، هِرمان مِلویل، خالق رمان «موبی دیک» سی سال پس از مرگ، در میان منتقدان و دوستداران ادبیات شناخته شد.

رمان «فیل در تاریکی» نوشته قاسم هاشمی نژاد، سال ۱۳۵۸ و فقط یک بار چاپ شد؛ اما در هیاهوی آن سالها بخت دیده شدن را نیافت.

بسیاری از منتقدان، این رمان را بهترین رُمان پلیسی ایران می‌دانند. با این حال، در سال ۱۳۹۷ انتشارات هرمس آن را برای بار دوم منتشر کرد؛ زمانی که دو سال از مرگ نویسنده گذشته بود.

حمیدرضا مَنایی برای نوشتن رمان سه گانه « برج سکوت» هفت سال از جوانی خود را گرو گذاشت.

پس از نوشتن رمان نیز، یک سال و نیم به این در و آن در زد؛ اما هیچ ناشری زیر بار چاپ آن نرفت؛ طوری که نویسنده به سرش زد رمان خود را آتش بزند؛ اثری که به گفته بسیاری، از نقاط عطف رمان‌نویسی در ایران است

از نمونه‌های موفق هم می‌توان به این موارد اشاره کرد:

ارنست همینگوی، پس از سال‌ها سفر، روزنامه‌نگاری و داستان‌نویسی، با رمان «پیرمرد و دریا» جایزه نوبل را بُرد. او این رمان را قبل از سپردن به ناشر ۲۰۰ بار بازخوانی کرد.

«روبرت ام. پیرسیگ در چاپ اولین رمان خود با صد و بیست و یک مخالفت مواجه شد.

یک بار دیگر هم آن را امتحان کرد و این بار کارش [کتاب ذِن و هنر نگه‌داری موتورسیکلت] مورد قبول قرار گرفت... . [این کتاب] بیش از سه میلیون نسخه به فروش رفت.» *

در مقابل نویسنده‌ای مثل حسینقلی مستعان، داستان‌هایش در پاورقی روزنامه‌ها و در صد هزار نسخه در سراسر ایران منتشر می‌شد.

این استقبال چشم‌گیر باعث شد تا وی خوش‌گمان شود که مردم صد سال بعد هم داستان‌هایش را می‌خوانند؛ اما امروزه کمتر کسی مستعان را می‌شناسد؛ چه رسد به این که داستان‌هایش را خوانده و پسندیده باشد.

موارد یادشده، به این معنی نیست که برای نوشتن اولین داستان‌، به خود سخت بگیرید یا چند سال وقت صرف کنید.

فقط یادآور آن است که باید واقع‌بین باشید؛ از قدیم هم گفته‌اند: «علاج واقعه قبل از وقوع باید کرد.».

در غیر این صورت، غوطه خوردن در خیال‌پردازی‌های دور و دراز، محتمل است شما را چنان مسحور کند که یکسره از واقعیات غافل شوید. آنگاه به محض مشاهده موانع، با سرخوردگی از خیر نوشتن بگذرید.

فراموش نباید کرد که در اکثر موارد، موفقیت پس از شکست‌های متعدد حاصل می‌شود. به عبارتی «افراد موفق بیش از افراد ناموفق شکست می‌خورند.».

تفاوت آنها در این است که از هر شکست درس می‌گیرند و با بازسازی انگیره خود، از نو تلاش می‌کنند. تا دنیا برقرار است، درهای موفقیت به روی این افراد، گشوده خواهد بود.

بنابراین، تا می‌توانید به قصد لذت بردن بنویسید. همچنین، با مطالعه و تمرین مستمر، مهارت خود را به مرور بیشتر کنید.

در گام بعد، مراقب اشتیاق و انگیزه‌تان باشید تا در مسیر دست یافتن به اهداف، از لحظات دشوار به سلامت بگذرید.

*: اگر می‌توانید حرف بزنید، پس حتما می‌توانید بنویسید، ص ۱۴، نوشته ژول سالزمن.


هیچ موردی برای نمایش پیدا نشد.
۸ صبح تا ۸ شب ۰۲۱۲۲۳۳۴۴
تماس با ما

دسترسی سریع

خانه درباره ما ارتباط با ما مجله ماهانه (رایگان) کتاب گروهی کتاب های رمان ، داستان و خاطره کتاب های علمی آموزشی کتاب کودک و نوجوان دو زبانه کتاب های کودک زبان اصلی کتاب های کودک زبان (فارسی) مزایای چاپ کتاب مراحل چاپ کردن کتاب چگونه کتاب خود را منتشر کنیم؟ معرفی داستان نویسی عشق به نویسندگی آموزش داستان نویسی چگونه رمان بنویسیم ؟ سدنویسندگی آموزش شعر نمایشگاه کتاب عناصر داستان و داستان نویسی

عضویت در خبرنامه

  • {{value}}
کمی صبر کنید...
ساخت سایت توسط پرتال